۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

زدن ننگ تورکی بر نظامی

دهقان فصیح پارسی زاد *** کز حال عرب میکرده است یاد

آنکس که خود است فخر ایران *** اکنون شده مسروقه ی ترکان

خوب است که خود به آشکار گفت *** پاسخ به هر ادعای یامفت

ترکی صفت وفای ما نیست *** ترکانه سخن سزای ما نیست

اما چه کنم که با وقاحت *** می برند همه چیز را به غارت

از دزد چه آید جز حرامی *** دستبرد به امثال نظامی

قالب: مثنوی

بحر: هزج مسدس

ارکان: مفعول مفاعلن فعولن

آسیمیلاسیون

دیریست که می گویند---این توصیه را بشنو

خواهی نشوی رسوا---همرنگ جماعت شو

ترک خود را چه چیزیافته؟---تافته ی جدابافته؟

آنکس که زننگ خویش--- انبوهی چو کوه ساخته

آدم بشو و گو کم---- تو فارسی و من تورکم

خواهی که چه برگویی؟---- توخالی ام و پوکم؟

تو مدام به ما تازی--- که آسمیله می سازی

آسمیله از لطف است--- تو لگد می اندازی؟

با آبروی خود-------- کرده ایم چنین بازی

ما به گوه شدیم راضی---گوه به ما کند نازی؟

بحر: مضارع اخرب

ارکان: مفعول و مفاعیلن